سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خونِ جوشانِ امام حسین علیه السلام

بسمالله الرحمن الرحیم-نیم نگاهی بهکتاب ": قصه ارباب معرفت(دفتر نخست) از رب القوم شیپورها-کتاب براساس روش- عظمت فقه وعلوم اسلامی ئحضرت ایت الله حسن حسن زاده املی رحمت الله علیه – نگاشته شده است که بهترین طریق نوشتن کتب علمی است به شرط ها وشروطها که قران هم بر این اساس است کتاب هزار ویک نکته ایشان مدل شرق وغرب است که اولین بار یک خانم استادامریکائ دانشگاه پهلوی بیان کرد وسرلوحه9 روش من شد البته خانم امریکائی بیان کرد دواصل یکی تعریف بایدکلمات اش استدلال شود برای موضوعی کمتر از هشتادتعریف بخصوص درهنر وعلوم انسانی پذیرفنه نیست امید ان استاد معزز در بیان تعاریف چنین اقدامی رامبذول داشته وشخصتیتی هم مسائل پیچیده انرا شرح دهد-در اوائل انقلاب درمسجد امام صادق شیراز یک تریبون ازادتهیه شد که هرکس باهر مرامی دارددرانجا بی اید وازادانه صحبت کند کسی نمی امد ومن هفته ای سه جلسه ساعت ده صبح ولی بقول معروف هردفعه یک پکیچ در موضوعی را انتخاب میکردم نکته به نکته پیش میرفتم وگاهی فقه بود وطبیعی بود که بیشتر افراد خانم ها باشند تا ساعت ده ونیم جابرای اقایان میگذاشتند وازان ببعد وفقط خانم ها میتوانستند بیایند اوائل به سختی به بیست وپنج نفر میرسید ومداوم میفرمودند که بحثی کنید که بتوانیم جواب غرب وشرق رابدهیم ومن میگفتم جوابشان همین مطالب است که پدر انها را درمیاورد – شما هنوز متوجه نیستید-دوم استدلا ل ها است- در دانشگاه لندن فرمودند علت انکه درقبل علم پیشرفت زیاد نکرد- این بود که هر استدلالی را ازلی وابدی میدانستند درارتقا وپیدا کردن ضعف های ان کوشش میکردند وتنها را ه این است که بر اساس یقینیات گذشته تحقیقی جدید رخ دهد که مداوم رخ دهد تا یقینیات گذشته قدرت وضعف خود را اشکار کند وتکامل پیدا کند وچناچه ضعف پیدا شد این یک موهبت الهی است دوجوان کمونیست دانشجوی دانشگاه شیرازدر ان محفل بلند شدن فرمودند که حق نقد کردن داریم گفتم بله من شخصا منتظر نقد هستم دفعه گفتند اجازه نقد میدهید گفتم اخر جلسه وقت با شما است بلند شدن کمترین کلملات انهه بیشرف بود که این مزخرفات چیست که توی کله مردم میکنید وشما چهار چاقو نیاز دارید ورفتند واز فردا جلسه سه برابر شد – که بیشتر انها خانم واقای لیسانیه وزرات خانه هابودند- فقهاسلام یکی از عظمت های است کههنوز به انهای ان کسی نرسیده است درتمام ابعاد فواره کمالات است به همین دلیل است که درفقه شیعه درتدریس نمیشود یک پکیچ خاصی رادنبال کرد- وبقول امام صادق علیه السلام مشک ان است که خودببوید نه انکه عطار بگوید براداران فرهیخته اهل تسنن من نمیدانیم که این دانشگاه نظامیهچه داماغ روح پروری ؟؟ دادبود که سعی میکردن این فقه وفلسفه انانرا مداوم رنگ وروغن بزنند- اخر عمر کلافه شوند وگوشه عزلت اتخاب کنند بعد بیاناتی کنندکه شیخ رافضی شد- یکی از این بزرگان جناب معین است- که غول اهل تسنن محسوب میشودبه روستائی دعوت میشود که با اوچالش کنند؟؟!!در ان روستا به ایشان میگویند شخصی است که وصفیاتی که در هیچ کتب اهل تسنن نیست درباره بهشت وجهنم وغیر صحبت میکند شما درنماز ایشان حضور پیدا کنید وشاید منبع ایشان را پیدا کنید- نماز دریک محوطه باز بوده است انجناب شروع میکند که خداوند در بهشت پرنده ای خلق میکند که نوکاش از یاقوت است وچشمانش از الماس است وبدین نحو شرح میدهد که جناب معین تشخیص میدهد اصل انرا به نحو درست از امام صادق علیه السلام گرفته است- وسپس میگوید هرکس این صلوالته را برای پیامبر اکرم واهلبیت مکرم ایشان رحمتهاالله علیهم اجمعین که خیلی مشت وغلیظ بوده است بفرستد این پرنده مداوم این صلوالته میفرستد وثوابش رابرای ان فرد ذخیره میشود حال به چه چیزهائی تبدیل میشود بماند مردم شروع میکنند مداوم صلوات رافرستادن بغل دستی جناب معین که همراه ایشان بوده است از ایشانرمیخواهد که دوسئوال از ان جناب بپرسد- اول منبع این حدیث چیست دوم چرا این صلوات این قدر مشت وغلیظ است- جناب معین واعظ راصدا میکند وسئوال را میپرسد ایشان عصبانی میشود ومیفرماید توادم بیسوادی هستی- نمید انی که اشراق دریاهای کتاب است -مرد حسابی متوجه نیستی که مردم از مذهب فراری هستند ودیگر نماز هم نمیخوانند جنابعالی منراقبول نداری امدی شر درست کنی- ایشان میفرماید من شماراقبول دارم وگرنه درنماز شما شرکت نمیکردم ویابه وعظ شما کوش نمیدانم فقطمنبع رامیخواستم که متوجه شدم- رفیق ایشان به ایشان متذکر میشود سئوا ل دوم رابکند ایشان مدتی سر در جیب پیراهن فرومیبرد وسر را که بلند میکند ناگهان در اسمان رعدی میزند میفرماید من لال شدم دلیل اش همان رعد اسمان است میترسم خنجری از پشت بر کمر من فرود اید ان مردمیترسد ولی ایشان میفرمایدبنشین خبری نیست وان فرد میگوید میروم که سنی متعصب شویم مگویند شیعه شود میرویم شیعه شویم مگویند سنی متعصب شو من چه کنم؟؟؟!میفرمایدبنشین تامتوجه شوی- یکی از دلائل شیعه شدن اخر عمر جناب معین این داستان رامیدانند-


ارسال شده در توسط علی

بهمن 1388
اسفند 1388
فروردین 1389
اردیبهشت 1389
خرداد 1389
تیر 1389
مرداد 1389
مرداد 89
شهریور 89
مهر 89
آبان 89
آذر 89
دی 89
بهمن 89
اسفند 89
فروردین 90
اردیبهشت 90
خرداد 90
تیر 90
مرداد 90
شهریور 90
مهر 90
آبان 90
آذر 90
دی 90
بهمن 90
اسفند 90
فروردین 91
اردیبهشت 91
خرداد 91
تیر 91
مرداد 91
شهریور 91
مهر 91
آبان 91
آذر 91
دی 91
بهمن 91
اسفند 91
فروردین 92
اردیبهشت 92
خرداد 92
تیر 92
مرداد 92
شهریور 92
مهر 92
آبان 92
آذر 92
دی 92
بهمن 92
اسفند 92
فروردین 93
اردیبهشت 93
خرداد 93
تیر 93
مرداد 93
شهریور 93
مهر 93
آبان 93
آذر 93
دی 93
بهمن 93
اسفند 93
فروردین 94
اردیبهشت 94
خرداد 94
تیر 94
مرداد 94
شهریور 94
مهر 94
آبان 94
آذر 94
دی 94
بهمن 94
اسفند 94
فروردین 95
اردیبهشت 95
خرداد 95
تیر 95
مرداد 95
شهریور 95
مهر 95
آبان 95
آذر 95
دی 95
بهمن 95
اسفند 95
فروردین 96
اردیبهشت 96
خرداد 96
تیر 96
مرداد 96
شهریور 96
مهر 96
آبان 96
آذر 96
دی 96
بهمن 96
اسفند 96
فروردین 97
اردیبهشت 97
خرداد 97
تیر 97
مرداد 97
شهریور 97
مهر 97
آبان 97
آذر 97
دی 97
بهمن 97
اسفند 97
فروردین 98
اردیبهشت 98
خرداد 98
تیر 98
مرداد 98
شهریور 98
مهر 98
آبان 98
آذر 98
دی 98
بهمن 98
اسفند 98
فروردین 99
اردیبهشت 99
خرداد 99
تیر 99
مرداد 99
شهریور 99
مهر 99
آبان 99
آذر 99
دی 99
بهمن 99
اسفند 99
فروردین 0
اردیبهشت 0
خرداد 0
تیر 0
مرداد 0
شهریور 0
مهر 0
آبان 0
آذر 0
دی 0
بهمن 0
اسفند 0
فروردین 1
اردیبهشت 1
خرداد 1
تیر 1
مرداد 1
شهریور 1
مهر 1
آبان 1
آذر 1
دی 1
بهمن 1
اسفند 1
فروردین 2
اردیبهشت 2
خرداد 2
تیر 2
مرداد 2
شهریور 2
مهر 2
آبان 2
دی 2
آذر 2
بهمن 2
اسفند 2
فروردین 3
اردیبهشت 3
خرداد 3
تیر 3
مرداد 3
شهریور 3
مهر 3
آبان 3
آذر 3