بسم الله الرحمن الرحیم-نیم نگرشی به کتاب های اسمانی- شخصیت های علمی که درباره انجیل وتورات کار کردند به این نتجه رسیدندکه قریب به این مضمون که داستانهای انجیل وتورات به سه قسمت تقسیم میشود- گروهی داستانهای سابق مانند روم هستد که قبلا به خدایان نسبت داده میبشود وحال به خداوندمنان وجل وجلاله الشریف به حضرت مسیح علیه السلام ودیگر شخصیت مذهبی درست ماند اسرائیلات در اسلام وگروهی تاحدودی حقیقی است که امکان داغربد بخش های گزنده انرا صاف کرده باشند دسته سوم اصل داستان حقیقی است ولی کلمات وگفتگو ها چیز دیگری است که مونتاژ شده است .این قسمت از این لحاظ حائز اهمیت است که مطلب اصلی برای انها بحران ساز بوده است ومطالب مطالبی است که برای انها مهم بوده است نمونه- خانمی از خانه اش بیرون میاید وبا یک فردمقدس ربرو میشود وفردمقدس به ایشان خیره میشود ومیگوید این چه لباسی است مگرنمیداند الان باران میزند چرا چتر باخودندارید وان خانم هاج واج میشود؟؟!! ومیگوید این لباس خریدمن است؟؟!! وبه خانه میرود ولباس راعوض میکند و با چتری بیرون میاید درحالیکه خوشحال است؟؟ از فرد مقدس تشکر میکند و فرد مقدس میرماید افتاب به زودی سوزان خواهد درسایه باشید؟- اما اصل داستان را چنین فرض میکنند که فردمقدس به دم خانه که رسید ان خام بالباس خاصی بیرون امد که نشانگر ان بود به یک فرقه یهودی معتقد است درحالیکه قبلا مسیحی شده بود وان قدیس دست ایبشان راخواند وگفت حضرت مسییح علیه السلام به اسمان عروج کرده است اتفاقی نیافتاده است وان خانم گفت مسیحیت تمام شد وان قدیس جواب داد من هستم دوخانم هاج واج شد به خانه رفت ولباس خودراتغیر داد- در تورات داستان از این قرار است که حضرت سلیمان علیه السلام ماند جوانی همه پایمبران یک پارچه اقا متین بزرگ وار باشعور وبادرک بالا به یک باغبان برجسته برای انکه کارافرین کند زمینی دراختیاراو گذاشت که یک باغ بادستوراتی که ایشان داده بود بسزاد ودرته باغ جایگاهی بریا استراحت وعبادت فراهم کند زمانی باغ تهیه شد ان باغبان ازایشان درخواست کرد که باغ را ببیند ودستورات خود رابدهد ایشان به باغ امد وباغ وجب به وجب اندازه گیری کرد ولبخند رضایت درلبان ایشان ظااهر شد ته باغ میزی بود وچون باغ دارای انگور بود و.زمان برداشت انگور بود روی میز مقداری انگور گذاشته شد وسپس حضرت سلیمان علیه السلام وان باغبان به عبادت خداوند منان پرداختند- ولی امدند این داستان به این نحو ساختند که حضرت بهباغ امد وچون جوانان سر بهوا جست وخیزان کنان بالا وپائین رفت وقهقه سر داد ودفتر ی همراه ایشان بود که اشعار سکسی دران بود که میخواند وبه پشت میز رفت ومقداری انگور خورد واز باغابان تشکر کرد وبه ایشان گفت حیف است دراین شرایط ما عیش ونوشی نکینم ایا شما دختری ویاخانمی سراغ دارید وایشان بله خانه روبروی این باغ متعلق به یک خانمی است که تازه شوهرش فوت کرده است وجوان است زویبا است وبه شما ارادت دارد تا شما نگوری رابخورید ومن میروم که ایشان بیاورم- اما دراسلام در روز غدیر مسئله برای همه روشن شد وحضرت علیه السلام نه درباره کدورت مسلمانان از حضرت علی علیه السلام دریمن بحثی کردند ونه ارلیست 500 تائی حرام وحلال ه ا وایه حرام ها قبلا امده بود واعراب درباره ان بحثی نداشتند بلکه بیشتر مشتاق بودند که بیشتر بدانند- ودرپنجشنبه سیاه تعدادب خدمت ایشان رفتن که ایا شما ووحی بر همان مسئله سابق است ویاتغیر کرده است کار به اینجا رسید که حضرت رسول اکرم صلواته الله علیه واله والسلم که من رارها کنید انچه من فکر میکنم بهتر از ان است شمافکر میکنید ازنظرم دور شوید وهرچه میخواهید بکنید واین جمله اخری دال بران گرفتند که رهبری قابل تغیر است ولی از طریق اجماع- روز جانس.وز مراسم بخاک سپاری حضرت که ج=معیت دم منزال ایشان جمع شده بودن وعده ای از بز رگان به رهبری امیرالمومنین درحال اجرا ی مراسم بودند جناب خلیفه اول رفت ودرب خانه پیامبر اکرم صلوالته الله علیه واله والسلم را زد- خانمی پشت درب امد وگفت من اینجا حضور دارم وجدان ایشان بیدار شده بود که ایشان باان گروه نیست وپس از جندی باز درب را زد وباز خانمی امد وباز ایشان همان جمله راگفت این بار ان خانم باکمی غضب فرمودن ما شمارآ خوب میشناسیم!! وایشان نزدیک بود که سکته کند ونمیدانست معنی ان چیست؟؟-ادامه دارد