من گل آفتاب گردانم
غیر سیمای آسمانی تو
دست در آسمان و پا در خاک
ای تو آغاز و ای تو انجامم
جز تو یاری دگر نمی خواهم
گر نبینم تو را، نمی رویم
عطش من گواه آتش توست
میهمان سرای هر که شوم
تو گل و دشت و نور و بارانی
|
از رخت روی برنگردانم
قبله دیگری نمی دانم
پای کوبانم و سرافشانم
ای تو پیدا و ای تو پنهانم
جز تو نامی دگر نمی خوانم
گر نبینی مرا، نمی مانم
جرعه آتشی بنوشانم
به سراپرده تو مهمانم
من گل دشت نوربارانم
|