بسم الله الرحمن الرحیم- خاطره-روزی خانم امریکائی در سرکلاس بحث کرد که من ده مقاله درباره هنر که بیشتر ان درباره هنر اسلامی اندلس دارم که یک از انها چهار از چهار گرفته کهدرا دانشکده معتبر درمدت بیست سال ذسابقه نداشته بعنوان افتخارات ان دانشگاه در مجله هنری ان دانشگاه مطرح شده است که مدتها من زنگ تلفن خانه کشیده بودم وحتی به پزشگ اعصاب وروان رفتم ومسئل بخش گفتنداین راچاپ کردیم تا متوجه درد سرهایش بشوی مابقیه در مجله داخلی چاپ کردیم چندروز بعد من گفتم چراشما ان مقالات را دردانشگاه کنفرانس نمیدهید- ایشان گفت اتفاقا من درخواست کردم ورد شده است ومنرا دانشکده کشاورزی خواست چه کمکی میتوانید به ما کنید ایشان گفت دردانشگاه ما از سطح ابتدائی تا فوق تخصص ویدیوهای درباره کشاورزی درست کردند نتجه ای فوق العاده مطلوب داده است شما انها را تهیه کنید وشمانمیتوانید انهاراترجمه کنید به کمک میتوانید انهارا ترجمه کنید قبول کردند ولی نمیدانم از کجا که مسلما از بالا بوده است قطع شد- من خیلی تعجب کردم در دانشگاه پنج نفر بودند مسئول کنفرانس ریس انها را پیدا کردم وجریان راگفتم ایان گفت وضع بدتر ازاین حرف ها است دوتا استاد توپ امریکائی دررشته مهندسی امده است که منتعجب میکنم چطور حاضر شدند بیایند وبچه های مهندسی خواستند درباره پل های معرف امریکا ایشان درس بدهد دانشکده نپذیرفته است قرار شده است ساعت اضافی ایشان درس بدهد ولی دانشکده گفته است فقط برای دانشجویان فنی خوداش است ما مدتها زدوخوردداشتیم که برای عموم باشد پس ازمدت ها بحث گفتنداشکال ندارد ساعت دونیم بعداز ظهرگذاشتند- باز یک دکتری برجسته امریکا امده است به پزشکان ما راه جدیدی برای یک مرض یاد داده است وما از دکتر ایرانی که استاد دانکشده است تقاضا کردیم که بیاد انرا کنفرانس دهد وبا ان هم موافقت نشد- دوتا دانشجوداریمکه یکی از انها مادرش امریکائی است ودر امریکا متولد شده است ودیپلم در امریکا گرفته است وبه ایران امده است دیپلم ایران راگرفته وارد دانشگاه شدیکی دیگری مادرش انگلیسی است درانگلستان متولد شده وتا سال دودانشگاه لندن طبق مقرارت به دانشگاه امده است وهردو انها زبان انگلیسی انها مانند زبان مادری انها است- ما به اینها گفتیم مجلات خارجی که درباره ایران مقاله مینویسند ترجمه کنید وکنفرانس بدهید والبته دست پناه چراغ هم بگیرید واگر خبری بود درهرمورد که ارزش داشت انها راهم بیان کنید ومجلات انگلیسی ایران شناسی خلاصه کنید وبیان کنید وبا این هم موافقت نکردند ماچه میتوانیم بکنیم- یک مجله بودبنام دانشمند تنها مجله علمی ایران من خیلی زود فهمیدم که مطالب بسیار ساده غرب ودنیا را مینویسد مثل انکه بگویند ایران اچار لاستیک هواپیما را ساخته است- ایاشن درباره چای لاهیچان نوشت که مسموم است از قرار معلوم این چای متعلق به هزار فامیل بوده است وگفتند تکذیب کن ونکرد وتوقیف شد وپس از مدتی مجلات رژیم نق ونوق کردند چاپ شد ولی دیگر کسی نمی خرید واین مجله روی دست کیوسک بد کرده بود ومن از یک خانمی دم کیوسک که معلوم تحصیلات دارد پرسیدم چرا مجله دانشمند رانخریدید ایشان گفت سیاست این مجله این است یک بار مینویسد چای مفید است ودفعه بعد مینویسد مضر است ودوباره مینویسد قهوه مفید است و باز مینویسد مضر است وهمینطور وتیامین وهویچ وغیره وبه همین دلیل من دیگر نمیخرم وصاحب کیوسک حرف ایشان راتائید کرد قبل ازاین واقعه ایشان نوشت درامریکا یک توپ تنیس امده است که صدا میدهد وارد بازار شده است دانکشده یک زمین تنیس داشت وروز چند ساعت مختص اساتید بود که بیشتر خارجیان ازان استفاده میکردندوبعضی مواقع از بچه های ایرانی که کمی بلد بودند استفاده میبردند ومن گاهی اوقات به تماشا میرفتم یک دفعه یک استاد مردامریکائی فکر میکنم استادمهندسی بود ایستاده بود ومن از ایشان داستان توپ تنیس را پرسیدم ایشان خندید وگفت تازه اینرانوشته است این توپ برای این ساخته شده است که به هواپیما میزنند وبعداز برخورد به زمین میاد وممکن است درچاله بیفتد ویاداخل جنگلی ودرختانی بیفتد صدای شلیک کلتدارد وموج هم میدهد ودقیقا فاصله هواپیما از زمین مشخص میکند وسرعت راهم مشخص میکند ومیزان مقاومت بدنه رامشخص میکند ومیزان الیکتریسته بدنه را مشخص میکند ومعلوم بود چیزهای دیگری را هم مشخص میکند ویک شرکت خواست انرابرای بازی تنیس قابل استفاده کند ولی سازمانهای امنیتی گفتند این باعث ترس مردم ویا سوتفاهم شود واجازه ندادند ان شرکت یک دستگاهی درست که امواج میگرفت وتبدیل به یک صدا میکرد وسپس یک گوشی ساخت که درگوش میگذاشتند شاید برای نابینایان قابل استفاده شود ولی واردبازار نشد- ادامه دارد