بسم الله الرحمن الرحیم-بخش سوم نگرشی به بهائیت- نخست دوتعریف رامشخص میکنیم نظریات شخصی است- روشنگر را چنین معنی میکنیمکه فرد دارای ایدولوژئی مشخص است وبر اساس ان درموضوعات مختلف نظریات خود را بیان میکند- دراینمورد فرد نمیتواند اصطلاحات وارکان مشخص یک ایدولوژی مشخص رابه نظر خود تغیر دهد مگر درمواردی این امر امکان پذیر باشد وگرنه باید یک اسم جدیدی برای درنظربگیرد وتمام مشخصات انرا ازنوع تبین کند- ولی روشنفکر دارای یک سری خواسته وایده ها است که جنبه عقلانی وعلمی دارد ومیبایست دلائل ان موردتوجه دقیق علمی عقلانی قرار بگیرد- هردو سابق طولانی داند- بعنان مثال در اسلام سه مذهب بوجود امد شیعه-تسنن- خوارج وکسی ارکان توحید ونبوت را بپذیرد با مشخصات کامل ان جزومسلمانان است ولیدچنانچه بعضی ارکان توحید ونبوت را نپذیرفت مسلمان نیست ولو خودر تسنن بداند وهر مذهب اسلامی میتواند دیگری راخارج از مذهب خود بداند وخود را ذی حق بداند- پس نباز به هیچ دلیلی نیست که ما بابیان وبهائیان مسلمان ندانیم- وانها را ملحد بشناسیم -ولی سئوال اینجا استکه چطور شد جناب باب از اسلام شروع میشود به ملحد ختم میشود وچطور ممکن است شخصی اول مسلمان بوده است وسپس ملحد شده است- وما هرگز بدنبال اعجازی از اقایان برای اثبات حتی باب بودن خاص اقایان نداریم چون درایدولوژی چنین موضوعی وجود ندارد وشیخیه خود بااین بدعت از شیعه خارج میشود متاسفانه اخبارگری که بصورت ناب اش این بوده است ما استنباط نمی کنیم وما فقط تطبیق موضوعات با احادیث میکنیم واحادیث چهر کتاب مشعور شیعه را قبول داریم وبه مابقیه مسائل که حدیث ندارد انها را رهامیکنیم واقایان تحت تا ثیراصولیین واهل تسنن وغرب خواستندئ ابروی انرا درست کنند چشماش راکور کردند وباب را ساختند بنام رکن رابع وقواعد وفورمول ذانرا وچه چیزی از امام معصوم سلام الله علیه کسب کردند پنهان نگاه داشتند ویکنوع ترفندی راباب کردند که نتایج بخوبی روشن خواهد شد- از جناب باب دلیل خواسته شد که بچه دلیلی شما باب ورکن رابع هستید وکارشناسان خارجی مداوم ایشان میگفتندکه درکتابی بنام بیان انرا اثابت خواهم کرد واین کتاب نوشته نشده بود فقط ایشان شرحش میدادکه نوزده بخش وهر بخش نوزده فصل خواهد داشت درچند روز اخر در زندان ماکو چند صفحه که ازروی حافظه میگویم پنج صفحه به ایشان بر ای وصیت نوشتن داد وگویا هفت بخش عمده انرا نوشت که اینهم دروغ است زیرا بشدت مواظب اوبودند وبدستور امیر هیجکس حق ملاقات باایشان نداشت وهیچگونه وسیله به اونباید بدهند- امیر به دسفارا روس وانگلستان هشدار داده بود که بازی ها کار شما است- انه پنهانی مسئله مدیریبت میکردند ودر ظاهر میگفتند- ما دخالتی نداریم درمورد گردهمائی دشت بدشت روس ها دستور دادند که که میخواستند اوضاع را هرج ومرج کنند تا شاه به بابیان میدان دهد ولی بلافاصله روس ها به امیر اعلام کردند که در دشت بدشت جمع میشوند وبا انها برخوردنظامی کنید-ادامه دارد