بسم الله الرحمن الرحیم- به بهانه بیانات جدید صیهونیست که مسلمانان میتوانند دین خود را عوض کنند چون دین انها ربطی به نژاد ندارد ولی دین یهود یک دین نژادیاست؟ این یکی ا ز بالاترین توهین اعوذبالله به علم خداوند است- چرا- در دانشگاه لندن بچه ایرانی فرمودند که یک استاد برجسته مدیریت اقتصادی برجسته فوق صنعت مدرن است کلاسی با ایشان بگیر- من ایشان در راهرو دیدم قد بسیار بلند وهمیشه خندان بود ولباس متوسط میپوشید وانزمان مدیریت ژا پونی شهرت داشت که مدیریت انگلیسی از زمین تا اسمان فرق داشت من همین سئوال از ایشان کردم چرا انگلستان مدیریت ژاپونی را ملاک انجام نمیدهد ایشان فرمودند انگلستان از ان مدیریت گذشته است فقط این مدیریت مال ژاپون است ومال امریکا است البته ما از تحقیقات انها بهره میگیریم وبعضی شرکت ما مانندان عمل میکنند وبعضی درهمان راستا قوی تر ازانان عمل میکنند مدیریت اثبات شده است باظرفیت وخواست ملت خوداش باید همگام باشد وگرنه شکست میخورد ولذا ما مدیریت انگلیسی داریم مدیریت درژا پون به این معنی بود که مدیریت تحتانی به شدت گارگران درانجام وظیفه خوداش توانا میکرد که نیاز خود را درمسائل اجرائی حل کنند ومدیریت وسطی تاحدودی تحقیقات میکرد که به بازار چه میزان میخواهد ویا چه اشکال میگیرد در این مورد مطالعات داشت ومدیریت عالی چگونه میتواند در بازار جهانی رخنه کند وجلب سرمایه کند واطلاعات وپیشرفت جهانی را بدست اورد جناب استادانگلیسی بخوبی تشریح کرد مدیریت انگلیسی چیست ونکاتی فرمود که اولا هر سطح باید با استاندارد انگلیسی باشد ونه بیشاز ان ودوم باید همیشه تمام مدیریت سه گانه فشار را کم کند بخصوص در بخش تحتانی- وتمام افکار تک تک افراد وجمع افکار باهر نسبیتی درحلقه مدیران مطرح میشود وبه من گفت دورهانرا ببین ومدیریت ایرانی را بوجود بیاور خداوند جل وجلاله الشریف دقیقا همین کار میکند ویعنی دونکته اصلی است یک مدیریت خاص هر ملت وگروه وکشور ودوم کمک به ضعفا درمرحله نخست است لذا دین یهودی برای ان امد که انها که ضعیف بودند از ضعف نجات دهد در سراسر این جهان هم این چنین عمل کرده است لذا اگر یک یهودی به ایران میامد با دین ایرانی داشته باشد واگر یک ایرانی به فلسطین میرفت باید دین یهودی داشته باشد استثنا دین اسلام این فانون تا حدودی نقض کرد که لازمه زمان است وهمچنین ضعفترین قوم اعراب عربستان بودند وانجا خدواند کانون داد – اماه بعد حضرت مسیح علیه السلام یهودی بوده است وانان نپذیرفتند ونباید بگذارنند دیگران بپذیرنند چناچه این دین درست باشد فقط مال یهود است ولی حضرت دستور اشاعه انرا داده است؟ پس نتچه میگریم مطابق دستور عقل وفرمان وحی هر دینی میتواند مدیریت بهتری داشته باشد انرا باید انتخاب کرد
بسم الله الرحمن الرحیم- چرا حدیت احول در باب ضرورت وجود حجت الهی است؟ که مورد سئوال واقع شده است؟ نظریات شخصی است درباره حدیث جناب احول درباره عدم همکاری با جناب زید علیه السلام دلائلی که اورده است به ظاهر حق طلبانه است ولی به عمق ان فکر کنید از لحاظ نظامی- سیاسی ابکی وقلابی است- بهترین موقعیت بود که مداوم ضربه به امویان بزنند وسیستم انها رابهم بریزند تا سیستم های جدید معارض قدرت پید اکنند گرنه به این زودی ها از پای درنمیامدند درتاکتیک های نظامی هست که بیاد دشمن قوی را مداوم ارایشاش رابهمبزنند گرنه ضربات هولناکی ایجاد میکنند به اینوع تاکتیک درعلوم ارتشی مراجعه کنید- به خو.بی روشن است سر تا پای بیانات جناب احول مال امام علیه اسلام است در زمان معین فاش میشود نکات جالبی دارد برای ترس عباسیان اول انکه حضرت زید میفرماید تو در کناسه به شهادت میرسی ودرادامه است که همگی شهید هستید هنوز جامعه اماده مبارزه نبوده است واز طرفی امام نمی خواسته است شیعیان نقش بارزی داشته باشند وبعناوان مبارز زمانی که خداوندمیخواهد نقش بازی کنند وترسی در دل عباسیان ایجاد کند دوم داستان حضرت یوسف علیه است که به بردران خود نگفت وتقیه کرد وگرنه ایشان را میکشتند واینهم باز به موضوع میخورد که برای حفظ شیعیان موضوع باید تقیه شود واین نشان میدهد نقش امام علیه السلام را که امام بیشتر از راه سیاسی وارد میشود تا ازراه نظامی چون زمان به نفع مسائل نظامی نیست لذا بیاد در باب ضرورت حجت باشد که امام تا چه اندازه مورد لزوم واطاعت است
بسم الله الرحمن الرحیم- چرا حدیت احول در باب ضرورت وجود حجت الهی است؟ که مورد سئوال واقع شده است؟ نظریات شخصی است درباره حدیث جناب احول درباره عدم همکاری با جناب زید علیه السلام دلائلی که اورده است به ظاهر حق طلبانه است ولی به عمق ان فکر کنید از لحاظ نظامی- سیاسی ابکی وقلابی است- بهترین موقعیت بود که مداوم ضربه به امویان بزنند وسیستم انها رابهم بریزند تا سیستم های جدید معارض قدرت پید اکنند گرنه به این زودی ها از پای درنمیامدند درتاکتیک های نظامی هست که بیاد دشمن قوی را مداوم ارایشاش رابهمبزنند گرنه ضربات هولناکی ایجاد میکنند به اینوع تاکتیک درعلوم ارتشی مراجعه کنید- به خو.بی روشن است سر تا پای بیانات جناب احول مال امام علیه اسلام است در زمان معین فاش میشود نکات جالبی دارد برای ترس عباسیان اول انکه حضرت زید میفرماید تو در کناسه به شهادت میرسی ودرادامه است که همگی شهید هستید هنوز جامعه اماده مبارزه نبوده است واز طرفی امام نمی خواسته است شیعیان نقش بارزی داشته باشند وبعناوان مبارز زمانی که خداوندمیخواهد نقش بازی کنند وترسی در دل عباسیان ایجاد کند دوم داستان حضرت یوسف علیه است که به بردران خود نگفت وتقیه کرد وگرنه ایشان را میکشتند واینهم باز به موضوع میخورد که برای حفظ شیعیان موضوع باید تقیه شود واین نشان میدهد نقش امام علیه السلام را که امام بیشتر از راه سیاسی وارد میشود تا ازراه نظامی چون زمان به نفع مسائل نظامی نیست لذا بیاد در باب ضرورت حجت باشد که امام تا چه اندازه مورد لزوم واطاعت است
بسم الله الرحمن الرحیم- چرا حدیت احول در باب ضرورت وجود حجت الهی است؟ که مورد سئوال واقع شده است؟ نظریات شخصی است درباره حدیث جناب احول درباره عدم همکاری با جناب زید علیه السلام دلائلی که اورده است به ظاهر حق طلبانه است ولی به عمق ان فکر کنید از لحاظ نظامی- سیاسی ابکی وقلابی است- بهترین موقعیت بود که مداوم ضربه به امویان بزنند وسیستم انها رابهم بریزند تا سیستم های جدید معارض قدرت پید اکنند گرنه به این زودی ها از پای درنمیامدند درتاکتیک های نظامی هست که بیاد دشمن قوی را مداوم ارایشاش رابهمبزنند گرنه ضربات هولناکی ایجاد میکنند به اینوع تاکتیک درعلوم ارتشی مراجعه کنید- به خو.بی روشن است سر تا پای بیانات جناب احول مال امام علیه اسلام است در زمان معین فاش میشود نکات جالبی دارد برای ترس عباسیان اول انکه حضرت زید میفرماید تو در کناسه به شهادت میرسی ودرادامه است که همگی شهید هستید هنوز جامعه اماده مبارزه نبوده است واز طرفی امام نمی خواسته است شیعیان نقش بارزی داشته باشند وبعناوان مبارز زمانی که خداوندمیخواهد نقش بازی کنند وترسی در دل عباسیان ایجاد کند دوم داستان حضرت یوسف علیه است که به بردران خود نگفت وتقیه کرد وگرنه ایشان را میکشتند واینهم باز به موضوع میخورد که برای حفظ شیعیان موضوع باید تقیه شود واین نشان میدهد نقش امام علیه السلام را که امام بیشتر از راه سیاسی وارد میشود تا ازراه نظامی چون زمان به نفع مسائل نظامی نیست لذا بیاد در باب ضرورت حجت باشد که امام تا چه اندازه مورد لزوم واطاعت است
بسم الله الرحمن الرحیم- نقدی بردوست عزیزجناب اقای شاهسوندی-یازدهم- تاکتیک دیگر ساواک که توسط تمام ارگان های خوداش انجام میداد تین بود که تمام مراکزاموزشی را از دور دبیرستان دوساله اخر تحت کنترول قرار میدادند وافرادی که باهوش بودند ودارای پتانسیل زیاد ودارای احتمالا عقده وکامپلس قوی بودند که احتمال میدادند به گروهک ها بپوندندویا کارهای خودجوش کنند ویا به گروه به اصطلاح روحانیت به پیوندند تحت کنترول داشتند مثلا مرکز دانشسرای راهنمائی سابق چهار نفر را انتخاب کرده بودند که در راس ان دوست فرهیخته من بود- ازانهاعکس وگزارش وضع چهره واطلاعات لازم راداشتند وبه محض انکه به دانشگاه یادر یک سازمان دولتی استخدام میشدند تحت مراقبت بودند بعنوان نمونه این دوست من در روز چشن روز تولد شاه در دانشسرا که ایشان جزو مراقبین محوطه درب ورودی ومحوطه بعد ازان بود وتوانست بود که کلید باریکه دم در ورودیدانشسرا اول حیاط را بدست اورد با همکاری دکتر خادمی استاد مغزز من درب توالت را باز کند ویک سیم درداخل پیریز کنند وبرای نیم ساعت برق خاموش کنند وبعد از جریان بعنوان فرد شماره به ساواک معرفی میکنند وساواک روی دست میزند که اثر انگشت تورا بدست اورده است درحالیکه همه مراقبت شده بوده است وفقط ایشان احتمال میداده است یک جا ممکن است دستاش به لبه دستشوئی خورده باشد ومدتی دربازجوئی میماتند ولی یکی از حسابدارهای دانشسرا مطئمن بوده است که کار ایشان است وایشان بعدا در دانشگاه تهران رشته ادبیات قبول میشود واز ورود تحت کنترول بوده است ولی خوداش نمیدانسته است ایشان درخوابگاه دانشگاه بوده است وگاهیاعلامیه از بچه ها میگرفته است وکتاب بچه مسلمان ها را بعناون قرض میگرفته واعلامیه داخل انها قرار میداده است تا انکه برای کمک هزینه خود در تهران دریک موسسه بایگان وکمک حسابدار میشود وچون قبلا مقداری حسابداری خوانده بوده است وخط خوشی داشته است وبسیار مودب بعدا بعنوان حسابدار انتخاب میشود- بعد از مدتی رئیس شرکت به ایشان میگوید یک سامسونت بخر به فلان خانه در فلان اپارتمان برو وسامسونت را بده ویک سامسونت مانند ان اعلامیه بگیر ولی درتهران پخش نکن وتاکتیک ضد مراقبت را یاد میدهدکه مدتی در داخل ساختمان بمان که ساواک تصور کند برای تدریس امدهای ومدتی درفلان پارک بمانودر طول راه یک دفعه برگرد وبه فردی بگو اگرفلان سینما میروی از این راه بروید وعقب را بخوبی کنجکاوی کند و دیگر مسائل فقط نکته مهم این بود راه ضد عقده را باید یاد میداد بقول بچه شوت بودن ومن میگفتم تیپ جری لوئیس بود در ارتش مداوم عقده سنجب دقیقی میکردند وما بچه ها باهم ضد عقده کار میکردیم که بیادشوخ وشنگ بود وبی خیال- واز همین طریق به نظرمن ایشان رابه دام اندختند ان زمان ساواک مراقب پیاده کم داشت ارتش نیپ خاصی که بعدا بیان خواهم کرد که هیچکس تصور نمی کرد که ایشان مراقب هست سرچهار راهها میکاشت که همه فکر میکردند که ادم شوتی است ومنتظر کسی است اگراز ایشان ساعت میپرسیدیدی با بیانی خنده داری جواب میداد- مراقبین از جای مخصوصی در ماشین بودند که کنار خیابان پارک بوده بود به محض رسیدن حرکت میکردند وبه پست بعدی که هم در ماشین پارک بود اطلاع میدادند وماشین درحال حرکت وحتی داخل اتوبوس کنترول میکردند ایشان سام سونت را مستقیما با اتوبوس به شیراز میفرستاد احتمالا این هم یکی ایرادها بوده است تاانکهایشان خام میشود وایشان غالبا با مینوبوس میرفته است وبه ندرت با تاکسی میرقته است زیرا سر ساعت معینی انجا باشد واینهم یکی اشکال ها بوده است یک دفعه سوار تاکسی میشود که بیش از سه بار نبوده است راننده تاکسی میگوید که شما زیادباتاکسی میروید این خط مینی بوس دارد ایشان به جای انکه شوت بازیکند مثلا باتاکسی قشگل تراست- اول تشکر میکندوبعد کار میگیرد وباعصبانیت میگوید من که سه بار بیشتر سوار نشدم گرچه ایشان این را قبول ندارد که خطا کرده است ولی بیشتر متوجه مشوند که ایشان برای تدریس نمیرود- تا انکه ایشان درخواست یک چمدان میکند ودر طول ره متوجه اشتباه میشود که یک دفعه در داخل خیابان ساواک میریزد وچمدان را باز میکند- اگر فردی دستگیر میکردند وایشان میگفت رابط من یک فرد با فلان خصوصیات وجهرمی است اول انخصوصیات بادانشجویان جهرمی درتهران تطبیق میدادند وبهد از مراقبت به کسی بیش از همه مظنون میشدند به خانه پورش میبردند- ادامه دارد
بسم الله الرحمن الرحیم- به بهانه درک الواالامر- اقایان جبری معتقد هستند که خداوند به اندازه ذرهای قدرت ازادبه بشر نداده است زیرا ان زمان قدرت مطلق الهی از مطلقیت میافتد ونقص پیدا میکند ولاجرم باید همیشه قدرت مطلق الهی راباید پذیرفت و وفدرت انسان وموجودات را تابع قدرت الهی دانست- دوم- اولو الامر طبق ایه قران باید مطلق باشد وانسان هم باید تابع محض الوالامر باشد- پس مخالفتهای ایکه با خلیقه اول توسط بعضی ها چه معنا دارد؟ .یانکه به خلیفه سوم بگوئیم لباس خلافت ما به تن تو کردهایم وماهم میتوانیم از تن تو دراوریم معنای ان این است که مردم الوالامرهستند وایشان کار گذار وسخنگوی مردم هست وبراساس مجاز لقب الوالامرراید ک میکشد- وچگونه است که مولی المتقین رحمت الله علیه از کشندگان خایفه سوم حمایت میکند درحالکه الوالامرهستند وجناب معاویه لعنت الله علیه به جنگ حضرتاش میاید درحالیکه صبق نص قران یک رهبر الهی بیشتر درهرزمان نمیتواند باشد ولی هرکسی را ایشان بخواهد بکشد میتواند وکسی حق اعتراض ندارد- خوب برگردیم به عصر جاهلیت پس در نبرد بت پرستان هم خداوند تعین میکرد که کدام بت پیروزشود؟ طبق اصل وپرینسیپال جنابعالی بت پرستان هند همین را میگویند که چناچه معابد ما مورد توجه الهی نباشد خداوند شخصا انرا نابود میکند ویا فرشتهای میفرستد که سوار بر اسب است وقیافه مردانه وشاهزادهگان رادارد ودر دشت اش یک چوبی است که سرش جرقه میزند وبا اسب ازروی هند میگذرد وهر معبدی دوست نداشته باشد وباهمان جرقه نابود میکند ومسیحیت همین را میگوید که اگر خداوند نمی خواست یک واو از این کتاب انجیل امروز نبود وبحث شما تضاد در تضاد است وهمان ابهام رادارد که انجیل دارد وموردتوجه دانشمندان غرب قرار گرفته است وانرا نمیپذیرندانشائالله کمی تعقل کنید
بسم الله الرحمن الرحیم- نقدی بردوست عزیزجناب اقای شاهسوندی- بخش دهم- درحین تفحص از یک اپارتمان تزدیک مرکززرهی بچه های کتوجه میشوند یک خانمی یک حرکت مداوم روی برنامه ریزی پس ازانکه شوهراش بیرون میرود سر ساعت ده انجام میدهد درحالیکه خانم خانه داری است قبل از بیرون رفتن فردی جوانی که نمیتواند هیچگونه سنخیتی با ایشان داشته باشد به خانه ایشان وارد میشود وپس از مدت کوتاهی خارج میشود البته گاهی دوروز درمیان میشود گروهبان منرا که فرد بزن بهادری بود وخیلی رک بود وزودبهغضب میامد وبلافاصله اقدامات فیزیکی سختی را شروع میکرد ومداوم میگفت دستور از بالا است به ان ساختمان ارسال میکند وایشان بالباس بوده است دراطاق سریدار مینشنید وپس از جستجو از سریدار ایشان متوجه میشود که مایل نیست کسی از اسم وفامیل ایشان سر دربیاورد- بچه ها ووقتیکه خانم انها را میبند ازانها میپرسند که شما اینجا چه میکنید متوجه میشوند کمی گارد دارد واضطراب هم دارد میگویند گاز مرکزرهی افت فشار دارد میخواهیم علت انرا پیداکنیم- جناب گروهبان وقتیکه جوان میاید احساس میکند فردی غمگینی هم هست روبروی در سریداری میی ایستد درحالیه استین ها بالا زده است وبرنامه افت پتانسیل شروع میکند وفتکیه جوان میخواهد برود ارام بادست چب به دست راست اومیزد که به ایستد واورادرست درمقابل خودقرار میدهد وبه چشمان ایشان خیره میشود به ایشان میگوید با من صریح ودرست .وروشن صحبت میکنی من من نکن شما اینجا برای چه میایی وبا اینخانم چه نسبتی داری ایشان شروع میکند من من کردن دوباره به ایشان اخطار میدهد درحالیکه دستاش را می باز میکند بالگد محکم به غوزه پا اومیزند ومگوید باهم برویم مرکز ایشان به التماس میافتد که من مواد برای ایشان میاورم وایشان چیب ایشان را بازرسی میکند ومفداری مواد پیدا میکند وایشان را به مرکز میاورد وبه خدمت جناب سرهنگ ریس ستاد میبرند ایاشن درانجا از ایشان سئوال میکنند که این خانم چرا بیرون میرود ایشان میگوید ایشان برای انکه پول مواد خوداش در بیاور برای ده نفر ازدوستانش از من مواد میخرد وبرای انها میبرد به ایشان میگوید چرا مواد فروش شدهای میگوید به هردری زدم نشد وسرانجام مجبور شدم – بهایشان التیام توم میدهند دفعه اخرت باشد وگرنه دفعه دیگر پوست سرت را درمیاوریم وبعضی از افسران که عرق انسانیت ویا یابعضی از درجه دارهای باتجربه هم ازراه مذهب وارد میشوند که اگر هیچ کس نفهمد خداوند میفهمد وروز قیامت حساب ات رسیده شده است به ایشان سرهنگ میگوید تمام وضع داخل خانه را ترسیم کند وبایک قفل ساز به داخل خانه میروند وخانه خوب بازرسی میکنند ودر کابین اشپزخانه قوطی از مواد را پیدا میکنند ولی دست نمیزنند وبر میگردنند وخانم را میخواهند بعدازنکه مقداری ایشان را چاقان میکنند که شما خانم شرافتنمدی هستی وگرد این کار نچرخ ایشان را ازاد میکنند جوان وفتیکه به پیش مافیا هروئین شیراز میرود وجریان را میگوید وبه او میگویند نترس دیگر انجا نرو ویک جعبه شیرینی برای سرهنگ ببر وایشان هم این کار میکند وسرهنگ هم از اومیپرسد که تصمیم گرفتی ترک کنی ایشان میگوید خدمتان عرض کردم که من فقیر هستم وپنچ گرم خریدم وچناچه انرا بفروشم گرد این کار نخواهم رفت رسم براین بود به اینها میگفتند :" پرونده یک صفحهای:" چناچه صداقت اینها روشن میشد برای رکن دو واز لحاظ سلامت درحد استاندارهای ارتش بود استخدام میشد که بعد بیشتر درباره انها صحبت خواهم کرد ارتش دستباز برای استخدام داشت برای هر واحد باید چهارتا شپزداشته باشد میتوانست تا 8تا هم بگیرد ودرتما مشاغل احتیاج داشت وشرکتهای زیادی دراختیار داشت وبه سازمان های پلیس وساواک واستراتژیک مانند شرکت نفت مخابرات وهواپیمادی بنادر وغیره دراختیار اداشت وایشان ممکن بود که به یک واحد نظامی درگرگان بفرستد وبسیاری ازاد بودند ولی مدتی ازمان را دراختیار مرکز بودند که انها شرح خواهم داد سالی 2000 تومان و2000 تومان هم پاداش براساس سبواق 12000 توام تا بیست هزار توان وام کم بهره میدادند ولی ازهمه مهمتر فرزندان انها استخدام میکردند این یک صفحهای که مهمترین واحد ان مال تهران بود چون تهران تحقیقات گسترده نشان داده بود که درحا ل خفه کردن نیروی امنیتی است ولذا هم مستشاری وهم ارتش مداوم هشدار میدادند که باید فشار را کم کرد ولی ازان طرف همین امریکائی ها درساواک برعکس عمل میکردند واین جزو مدیریتغرب است که با مدیریت ایرانی درتضاد است- ارتش میدانست که بیشتر نیروهای انقلابی یادرسطح متوسط جامعه هستند ویا درسطح پائین جامعه هستند لذا مداوم یک اگهی استخدامی درکنار ستاد وبعضی جاهای پایین تهران میزد مثلا اشپز میخواهد عده ای باور میکردند که مسئله فقط استخدامی است میامدند خیلی جدی ازانها امتحان میگرفتند وبادوربین انهارا متخصصین روانشاسان دوره دیده درغرب نگا میکردن همه کار ها میکردندحتی مسائل پزشکی تا میرسید به رکن دو تست مفصلی از ایشان میگرفتند ایا در فامیل شما فردکمونیست هست یا نه معتادهستیانه این معتاد بودن برای راه گم کردن است یا رفیقی ضد شاهی داشتهای یانه- چناچه بگوید بله عموی من تودهای است ولی با دوستانش بحث دارد پس از اثبات صداقت ایشان اقا را ستخدام میکردند واز طریف او 15 نفر را به فرد اشنا میکردند وایشان را به گرگان میفرستادند وبعد از ششماه ان فرد را میگرفتند ومیگفتند ما باتو کاری نداریم این کارا ترک کن وایشان رها میکردندوان افرادی قبلا باایشا کار میکرد شناسائی میکرد وبرای هر کدام یک پرونده یک صفحهای درست میکردند وکار ی بهانها نداشتند مگر انکه اقبات شود باسرشاخه مهمی ارتباط دارد هرگاه یکی ازان 15 نفر به سازمانهای ذکر شده مراجعه میکرد برای استخدام بعدازهمه کار ها دربخش حراست به ایشان مگفتند شما یک پرونده یک صفحهای دارید ایشان تعجب میکرد ومیگفت پس چرا منرا دستگیر تکردید میگفتند مهم نیست شما اماتور هستید وهیجاه در دنیا اماتور رانمی گیرنند ودرنزدیکی انقلاب ساواک این فومورل لغو کرد و یک عامل هم سرنگونی شد بعد برای ایشان جهار سطر از ان صفحه میخواندند ایشان میرفت وپس از مدتی باز میگشت وترس بر ایشان غلبه میکرد هرچه میگفتند مسخره بازی درنیار وما باتو کاری نداریم وبه دوستان ات خبر نده ایشان میامد وهمه اسرار را میگفت واگر صداقت ایشان محرز میشد ایشان راه قابل قبول میدانستند مگفتند به فلان شرکت ارتش برو ورشته برق یا بگیر واستخدام شود واین احمق به دوستانش میگفت وانها همین مجرا طی میکردند- ادامه دارد -