بسم الله الرحمن الرحیم- نقد بخش یازدهم- کتاب –عجیبترین دروغ تاریخ- جنابان وهابی اخیر میخواهد امامت حتی به یازده امام پایان دهند- وخلافت در بنی هاشم را نفیه کنند- ولی قضیه روشنتر از افتاب است- اما دلائل ان – جناب ابوبکر در مجادله در سقیفه بنی ساعده به رهبران انصار فرلمودند ": ائمه من القریش:" یعنی امامان از قریش هستند واگر شما نپذیرید علاوه برانکه مخالفت با حکم رسول الله صلواته الله علیه واله والسلم کردید قریش مستقل میشود وباهمین حکم خوداش حکومت جداگانه خواهد داشت وانصار پذیرفتند واین حمله این مشهور است درکلمه امام خصوصیت هست که درخلافت نیست همه خلیفه الهی هستند در قلمروی خود شان ولی امام نیستند وبسیاری از پیامبران صلواته الله علیهم اجمعین خلیفه الهی بودند ولی امام نبودندجناب خلیفه دوم در جدا شدن از حضرت علی علیه السلام فرمودند که نبوت وامامت دربنی هاشم جمع نمیشود باز ایشان کلمه امات اوردند پس معلوم میشود که امامت در بنی هاشم بوده است واین جمله هم مشهور است وفرممودند حکمت هم ندارد؟؟ وما دیگران هم شمشیر زدیم وسهمی داریم وخلافت باید درکل اقوام عرب بچرخد وجنگ بین اصحاب سقیفه با علی علیه السلام بر سر همین موضوع بود بنی هاشم همین که فهمید امامت دربنی هاشم مختص اهلبیت پیامبر اکرم صلواته الله علیه واله والسلم است خودرا کنار کشید وتصور میکرد که اصحاب سقیفه انهارابه بازی میگرند وبعد فهمیدند که جناب عمر که تحت فشارمردم قرار گرفت که به بنی هاشم طرفدار مقام بدهید ایشان گفت گول انها را نخورید سرانجام انها به سمت علی علیه السلام خواهند رفت واین امر باعث شد که بنی هاشم بر گردد اما عدد دوازده بنی امیه سعی کرد که حکمران خوداش دوازده تا کند معلوم میشود که امامان دوازده نفر بودند بعد که حکمرانان بنی امیه از دوازده نفرعبور کرد گفتند منظور دوتا دوازده نفر است وسرانجمانم عدد انها ضریب رندی از دوازده نفر نشد وعباسیان همین حیله هستند ومال هم درست از اب درنیامد فاطمیون همین حیله را زدند ویک حیله اضافه کردند که ماتصور میکردیم فلان حکمران مهدی است وبافوت ایشان فهمیدیم اشتباه کردیم نفر بعدی مهدی هست پس اول ان حضرت علی هست واخر انهم مهدی است اما این سئوال که چراتمام راویان درباره حضرت مهدی علیه السلام درهردرجه باشند وحتی فاسق وستمکار باشند یکسان صحبت کردند دلیلاش ان است که نمیتوانستند دروغ بگویند مسئله فدک همین طور است جناب خلیفه دوم فرمودند که قران بس است واحادیث راننویسید واز قران استنباط کنید وخیلی زود رندان سئوالی کردند که از قران نمیتوانستند استنباط کنند ومجبور بودند که از حدیث استفاده کنند وایشان فرمودن حدیث راحفظ کنید ولی ننویسید که ممکن است که زمانی باایات قران مخلوط میشود جای قران گرفته شود شفاهی حفظ کنید وبعد از مدتی درکدام حدیث درست است مسئله شد وایشان یاخوداش ویا به افراد دیگری ارجاع میداد وچون انها حدیثی نداشتند مجبور شداز حضرت علی علیه السلام بپرسند امویان به حرف ایشان گوش نکردند ومداوم حدیث جعل کردند وسرانجام مجبور شدن جمع اوری حدیث کنند وجالب ان است که رهبرانی که ادعای مهدویت داشتند یا اسم انان مهدی بود ویالقب انها مهدی بود فلانی مهدی ما است وهیچگاه این امر مورد مجادله واقع نشد ولی بعد از غیبت امام علیه السلام این مسائل جدیدی بوجود امد