بسم الله الرحمن الرحیم- خاطرارت- جناب سرهنگ مسؤءل ساواک در دانشگاه شیراز معتقد روازط دختر وژسر نباید افراطی وتفریطی باشد با فاصله راه رفتن یعنی پسرودختر برای هم لولو خرخره هستند بخصوص که دانشگاه شیراز به زودی دانشگاه بینالمللی میشئد باعث وحشت ان خواهد شد وتاثیر بسیار زشتی از فرهنگ ایران به جهان انعکاس خواهد داد که این امرئ تکیه کلام بچه های انقلابی شد .بچههااین امر رابا یکتکنیک ساده ای بگورفرستادند تکنیک دوم این بود برای انکه اشپز ها زیاد معطل غذا کشیدن نشوند باید به دستور رئیس سلف هرجای که تعین کرد مردان بنشینند وهمین طور خانمها خیلی دیدنی وعجیب بود بعنوان مثال یک جوان جهرمی ویا دهات اطراف ان منار سه دختر مد بالای تهرانی مینشست اول که نمیرفت میرفت کنار مردان بنشیند فریاد میزد جای شما اینجا است سرش را پائین میانداخت وبشدت سرخ میشد ومیخواست نمک بر دارد تا بلند میشد یک دختر خوانم نمک با خنده به ایشان میداد ونمیدانست این خنده اتش روی ایشان میریزد دستاش به لرزه میافتدواین قاشق وچنگال مداوم به لبه بشقاب میخورد بخصو ص که دختران سال بالا باشند چن کلکله اول در پاسخ انها محکم ومردانه میداد وبعد یکدفعه افت فشار پیدا میکرد بچه ها تاکتیک غذا خوردن درخوابگاه را با فشار جاانداختند واین امر هم ملغی شود ودیگر رئیس کاری به کسی نداشت من از ایشان پرسیدم چطور برنامه تغیر کرد با عصبانیت گفت گور پدرشان درحالیکه سرش به سمت اطاق سرهنگ چرخ خواند از بچه های مهندسی سئوال کرده بود که ایاد ر کلاسهای امادگی گنکور شرکت کرده بودید گفته بله –سپس پرسیده بود ایا دختران هم بودند گفته بودند بله .بعد پرسید بود ایا دختران مانع برای شما بودند گفته بودند خیر خواسته بود دست جمعی هم این سئوال ازانان بپرسد بچه ها به طریقی که بگوش ایشان برسد گفته بودند چنانچه این سئوال را بخواهد بکند انهم به صورت دست جمعی همگی لباس نظامی بپوشند به محض ورود به اطاقش سلام نظامی بدهند وهمه بگویند جاوید شاه وهرچه سئوال بکند جواب بدهند جاوید شاه وبگوش رسیده بود ومسئله منتفی شده بوده است خلاصه یک روز رئیس گروه که اعلامیه در مرودشت پخش میکرده است به این طریق که ما شین که در در صندلی جلویش اعلامیه جای سازی کرده بوداست به مرودشت به یک تعمیرگاه میبردهاست وفورا به شیراز میامده است وفورا به شیراز میامده است وبعد ماشین را میرفته تحویل میگرفته است یک نفوذی فقط متوجه میشود که این دلیل ندارد که به مرودشت میبرد وسرهنگ میخواهد دلیلی که ماشین رابه مرودشت میبرد چیست من اینطور فهیدم که اولا خوب درست میکند ودوم قسطی میگیرد وسو انکه به پدرش زیاداز حد میگوید وسرنگ تصدیق میکند که منطقی است ولی من با همین روش برای تودر شیراز درست میکنم که یکتاکتیک دیگری میریزند این نکته را میخواهم بگویم ایشان یکدفعه غروب به زرقان میرود مرمز اطلاعات گرفتناش در مسجد بوده است یک پیر مرد نیمه مجذوب عرفانی فوت کرده بود که درخانه بودهاست وخط خوشی داشته است وبه نونهالان قران یاد میدادهاست وگاهی هم در مسجد مداحی میکرده است ودر ضمن درخانه کارهای دستی میکرده است ایشان یک اعلامیه را بر میدارد وبه نزد سرهنگ میرود وانرا به ایشان میدهد وایشان سئوال میکند شما اینرا از چه کسی گرفتهای ایشان نمام ان پیرمرد را میبرد ساواک به خانه ایشان میریزد واتفاقا ششاعلامیه پیدا میکند بعد ساواک پخش میکند که این پیرمرد انحراف جنسی داشته است وقران یاد دادن پوشش بوده است ودیگر برجسب های ناروا-ادامه دارد