بسم الله الرحمن الرحیم- جناب استاد میفرماید-": پندار پیشرفت خطی نا محدود که صورت دنیوی شده غایت مسیحی است هرگز بوجود نمی امد؟؟؟ منظور استاد این است که مسیحیت افق یونانی که اولا هستی مادی خود بخود وجود داشته است مانند مسیحیت بدنبال یک زندگانی مادی مشعشع در دنیا نبوده اند- بحث خدایان پرستی انان بماند در انجیل کارنیکو کردن هست که اسناسن رابه بهشت رهنمود میسازد وکاربد کردن هم هست که فرد رابه جهنم میبرد ولی کار سوداوری دنیائی کردن که انسان تحریص به کارکند که سرمایه وفرد دغدغه زندگانی نسبتا مرفه برای خود وبرای جامعه باشد دیده نمیشود ویا بدنبال علومی باشد که مشکلات جامعه راحل کند ولی در احادیث شیعه من شخصا به یک حدیث از حضرت مسیح علیه السلام برخوردکردم که مفهوم ان این است کسی سوداوری نمی کند به بهشت راه نمیدهند گرچه پاپ ها برای جمع اوری ثروت بسیار حریص بودند- شناخت اسلام کمی مشکل است وبه ظاهر تضادهای زیادی باهم جمع شده استکه برایند ان گاهی به صوفی گری متمایل است – غربیان قبل ازرنسانس بخوبی قران را میشناختند واز ملوانهای عرب بسیاراستفاده میکردند وبقول خانم استاد دلیل پیشرفت غرب نسبت به شرق استفاده از علوم جهان ودالنشمندان جهان است که ما در تکریم مقام انها بهتر از شرق عمل کردیم- وحتی پیشنهاد داده شد که از قران استفاده شود ولی علمای رنسانس گفتند که پاپ ها ساده لوحان رابسیج میکندکه هدف این بود دین اسلامرا که دین منحطی است- جایگزین مسیحیت کند وانقلابی ایجاد میشود ولذا رنسانس به تمدن یونانی باز گشت- وتفکر دنیای مرفه راهم از اسلام گرفتند- تمام ائمه ما علیهم السلام درباره کار کردن وسوداوری ویادگیری علوم برای حل مشکلات مردم تاکید دارند- در اسلام مختصات خاصی برای فرد مانند مسیحیت تعین نکرده است وهر فردی خوداش تصمیم میگرد که مختصات خوداش درباره کار دنیائی واخرتی تعین کند وهمان مثال هائی که اعراب میزنند- ماند شتر سواری است که بر حسب تجربه وشرایط بالا وپائین میرود وتند وکند میکندودرجائی استراحت میکند ولی چناچه هم فرد وهم جامعه مشکلالت اش حل شده است بهتر ان است که فقط بیشتری برای عبادت ودرک علوم اسلامی بکارببرد واز اما موسی بن جعفر علیه السلام پرسیدندحالا وضع بهتر است ویازمانی که مابه قدرت برسیم فرمودالان بهتر است زیرانزمان عبادت بسیار مختصر خواهد بود ودغدعه حل مسائل مارا سخت بخود مشغول میکرد- اشاره کردید که انسان غربی همه چیز راازدید علم مادی مینگرد وبدنبال شناخت فیزکی – شیمیائی- ریاضی جهان است بقولخانم استاد این هیچ اشکالی دارد بلکه تحریک به شناخت میکند عقل به مراتب عظیم تر ازاین مسائل است وچرانرسیدند شما بهخوبی بیان کردید فلیسوفی بزرگی ماند هگل تازه باه ازادی روح وحرکت به سمت کاملرا درک کرده است مسیر ان فط میگویددیالکتیکی است به این معنا هم مثبت وجود دارد وهم منفی وجود دارد بوقل جناب استاد فلیسوفان ریش دار بچه صفت وهادیگر وجود را نمیشنادوبقول خوذداش گم کرده است حال این وجودخالق باشد وعلت خلقت باشد