سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خونِ جوشانِ امام حسین علیه السلام

بسم الله الرحمن الرحیم -نقدی بردوست عزیزجناب اقای شاهسوندی – فبل از انکه انقلاب به پیروزی برسد روزی کمونیستها ومنافقین که باهم متحد بودند دانشجویان انها از من دعوت کردند که یک جلسه درباره دیالکتیک حرفهای تزاه بزنم وار روش معمول استفاده نکنم ودرخیابان ودریک سانی درقصرالدشت هم من رادعوت کردند من مشفله زیادی داشتم فراموش کردم که روی ان فکرکنم یدام افتاد یک مقاله انگلیسی داشتک گه قبلا روی ان فکر کرده بودم .وبیست عنوان نوشتم تا انکه رهبر گروه زنگ زد وگفت دوساعت دیگر فلان جلسه حضور داشته باشید ومنرفتم کل جمعیت به سی نفر نمیرسید  بارعام داده بودند تاکتیک اقایان این بود که از همه سوئال میکردند تا به تضاد برسند وتا نقطه ضعف بگیرنند تا انروز من این مطلب را نمیدانستم وهمه علمای شیراز به این طریق چک کرده بودند وبا کتب مختلف مقایسه کرده بودند وتنها خودشان دارای ایدلوژیی داری فکر ونظم سیستماتیک میدانستند ودیگران باری به هرجهت .گدای اقتباس وجمع اوری ازهرجا میدانستند- جوان بسیار عبوسی بالا تریبون امد وگفت ایشان قول دادهاست دیالتیک از منظر جدیدی مورد بحث قرار بدهد ولطفا ایرادهای خودتان مرقوم بفرمائید وهم به ایشان میدهیم وهم به سازمان میدهیم رفت نشست- من گفتم فکر تا به نوشتن اید چند مرحله میگذرد یک دانشجوی پزشکی فرمودند حداقل سه مرحله من جرقهای در مغز زدم گفتم که جناب مارکس هم برای ایشان همین سه مرحله را گذارنده است گفتند بله گفتم میفهمیده است که انچه مینویسد باانچه فکر میکند اختلاف دارد یا نمی فهمیده است گفتند میفهمیده است وگفتم پس چرا نوشته است من میفهم انچه را که میخواهم همان را میگویم ایا چرا دیالتیک درمن اثر ندارد- جناب دکتر فرمودند منظورتان همان جمله اقایان است که از یک رودخانه دوبار نمیشود رد گفتم جنابی فرمودند که منطورم حضرت ربانی سلام اله علیه که دفعه یا پات ندارد .یا به صورت پلنگ ردمیشود جوانی روکرد به ایشان وگفت شما فهمیدید ولی جناب اقای مارکس این جمله رانخوانده است وجواب نداده است بدست ما شاید نرسیده باشد این تاکتیک ان زمان بود منگفتم سازمان بسیار حساس باشد که ببیند در دنیا دراباراه دیالکتیک چه میگویند وپاسخ منطقی بدهد کسی ادعای درک سیستماتیک دارد سیستماتیک یعنی که اول بحث تا اخر بحث از یک اصول ثابت بودن خدشه برخوردار باشد ما نزدیک مسجد رجا بودیک که بر رهبری جناب استاد معظم جنای ایت الله ادیب رحمت میشدهدایت میشد ایشان یکیاز بزرگان ادبیات عرب است وکتاب ترجمه است حقوق کارگر دراسلام که بنظیر است صدها برای انچه مارکسیست میگوید کمونیست شیراز احساس خطر کرده بودندومداوم افرادی میفرستادند که این کتاب را شما چرا ازراه دلیالکتیک نونشتهاید اینهم یکی تاکتیکها بود ایشان دم در درباره عظمت این کتاب بامن صحبت میکرد فردی نوجوان دانش اموز کمونیست شروع کرد بحث کردند واخر همان شعار داد ایشان فرمودند با تشکر لز شما هرگاه از یک تخم مرع یک بچه شتر بیرون بیاید به شرط انکه جلوی من باشد من انرا قبول میکنم نوجوان رو کرد به من باحالت التماس فرمود نظر شما چیست من گفتم شما نوجوان هستید اواین مارکسیست درایران بومی ایران نیست که درباره حقایق به راحتی تصمیم بگثرد یک یاند سیاسی است شما بع بهائیت وفراماسنوری ومار کسیست وهابیت یک ملیون ایراد بگیر تغیر نمیکند توی این مملکت بیشاز سیصد فرقه است فقط امروز یهودیت ومسیحیت واسلام باقی مانده چرا برای انکه بومی بوده است جلسه کشید به بحث کلام ان زمان هرکس ییک سری معلومات پراکنده داشت اخر کسی هرچیزی از نوع بحث به میا ناورد که من خیلی استفاده کردم دراین ضمن جوان رهبر بلند شد گفت با اجازه استاد یک انتراکت میخواهیم ما تصور میکردیم که تعداد زیادبیاید وچون پول ما زیادنبود نوشابه وکیک نخریدم وقت زیادهم نداریم اجازه بدهیم بوریم کیک ونشابه بخریم ورفت ودیگر نیامد ولی دم دربا نوشابه وکیک ایستاد یود یک دختر خوانم با باحجاب کامل وبسیار شیک وگران قیمت که من فکر میکردم حزب الله است بلند شد باعصبانیت وفرمودند گروه یک نقد وانتقاد کلاس یک دانشکده ادبیات سالن یک جلسه قد وانتقاد روی بحث بگذارد وگروه دو دانشکده علوم اطاق فلان وگروه سه- دانشکده مهندسی وگروه نتجه گیری اصایق فلان ما بحث را جمع بندی میکنیم وسیس با یاشن وارد بحث وتفیهم ونفهم میکنیم ونتجه را پلی کپی کرده به شما ارائه میدهیم اینهم یکی ازتاکتیکها بود ورفت بیرون به چه شروع رفتن کردند ولی بحث ها ادامه داشت من گفتم درک سیسماتیک میخواهید یاد بگیرید کتاب اصول فلسفه رئالیسیم را بخو انید که خودایشان ایرادهای سخت به نظیره گرفته است که بفکر مارکسیست نمی رسد ومیتوانست خوب انرا بپیچاند وکتاب های ایت الله مطهری ریس گروه امد تو وختم جلسه را اعلام کرد من بلیرون امدم کار د به خون ایشان میزدید در نمیاید یک نوشابه با کیک من داد من سوار اتوبو س شدم ترافیک سنگین بود بچه ها رامیدیم که مگی درحال خندیدن بودند- من تنها توانستم پنج عنوان را مورد بحث قرار بدهم ادامه دارد


ارسال شده در توسط علی

بهمن 1388
اسفند 1388
فروردین 1389
اردیبهشت 1389
خرداد 1389
تیر 1389
مرداد 1389
مرداد 89
شهریور 89
مهر 89
آبان 89
آذر 89
دی 89
بهمن 89
اسفند 89
فروردین 90
اردیبهشت 90
خرداد 90
تیر 90
مرداد 90
شهریور 90
مهر 90
آبان 90
آذر 90
دی 90
بهمن 90
اسفند 90
فروردین 91
اردیبهشت 91
خرداد 91
تیر 91
مرداد 91
شهریور 91
مهر 91
آبان 91
آذر 91
دی 91
بهمن 91
اسفند 91
فروردین 92
اردیبهشت 92
خرداد 92
تیر 92
مرداد 92
شهریور 92
مهر 92
آبان 92
آذر 92
دی 92
بهمن 92
اسفند 92
فروردین 93
اردیبهشت 93
خرداد 93
تیر 93
مرداد 93
شهریور 93
مهر 93
آبان 93
آذر 93
دی 93
بهمن 93
اسفند 93
فروردین 94
اردیبهشت 94
خرداد 94
تیر 94
مرداد 94
شهریور 94
مهر 94
آبان 94
آذر 94
دی 94
بهمن 94
اسفند 94
فروردین 95
اردیبهشت 95
خرداد 95
تیر 95
مرداد 95
شهریور 95
مهر 95
آبان 95
آذر 95
دی 95
بهمن 95
اسفند 95
فروردین 96
اردیبهشت 96
خرداد 96
تیر 96
مرداد 96
شهریور 96
مهر 96
آبان 96
آذر 96
دی 96
بهمن 96
اسفند 96
فروردین 97
اردیبهشت 97
خرداد 97
تیر 97
مرداد 97
شهریور 97
مهر 97
آبان 97
آذر 97
دی 97
بهمن 97
اسفند 97
فروردین 98
اردیبهشت 98
خرداد 98
تیر 98
مرداد 98
شهریور 98
مهر 98
آبان 98
آذر 98
دی 98
بهمن 98
اسفند 98
فروردین 99
اردیبهشت 99
خرداد 99
تیر 99
مرداد 99
شهریور 99
مهر 99
آبان 99
آذر 99
دی 99
بهمن 99
اسفند 99
فروردین 0
اردیبهشت 0
خرداد 0
تیر 0
مرداد 0
شهریور 0
مهر 0
آبان 0
آذر 0
دی 0
بهمن 0
اسفند 0
فروردین 1
اردیبهشت 1
خرداد 1
تیر 1
مرداد 1
شهریور 1
مهر 1
آبان 1
آذر 1
دی 1
بهمن 1
اسفند 1
فروردین 2
اردیبهشت 2
خرداد 2
تیر 2
مرداد 2
شهریور 2
مهر 2
آبان 2
دی 2
آذر 2
بهمن 2
اسفند 2
فروردین 3
اردیبهشت 3